سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ختومات قرآنی

حرف راست را باید از «اسکار وایلد» شنید

    نظر
عبدالله خدابنده

آدم خودش باید داخل کار باشد نظر من هم همین است که ما زیاد دخالت نکنیم و بگذاریم کارشان را بکنند. اسکار وایلد تا همین دیروز اعتقاد داشت "همیشه دشمنانت را ببخش، هیچ چیز بیش از این آنها را ناراحت نمیکند." (وایلد، تئوری وللش، پلاک 7، طبقه همکف) حالا شما هم بی خیال ماجرا بشوید و بگذارید کارشان را بکنند فوقش کروبی یک حرفی بزند و ملت نیم ساعت بخندند مگر در این کشور چندتا کمدین مثل کروبی داریم که هم قابلیت پنجم شدن داشته باشد هم بتواند در یک لحظه مفت و مجانی 70 میلیون آدم را بخندانند؟

اصلا بیایید زاویه دیدمان را عوض مکنیم شما کلاه تان را قاضی کنید و ببینید ما سی سال تمام است هی زور زدیم تا وحدت بین مردم و مسئولان را نیم درصد اضافه کنیم هی سخنرانی کردیم و داد زدیم اما آخرش نشد. این وسط نه ولایتی نه احمدی نژاد نه خاتمی نه عسکر اولادی نه رفسنجانی نه گلزار نه هدیه تهرانی نتوانستند اینطور وحدت آفرینی کنند حالا یک نفر پیدا شده که با چهارتا خس و خاشاک این حلقه مفقوده را پیدا کرد و صاف داده دست ما، این وسط چرا دوستان اصرار دارند قوه قضائیه با اینها برخورد کند خدا عالم است

به نظر من تنها راه مقابله با موسوی و کروبی نه توی گونی کردن است و نه آفتابه گرفتن به هیکل شان چون در هر دو صورت یا گونی حرام میشود یا آب هدر می رود. بهترین کار همان است که اینها بنشینند با اهل منزل گفتگوی شان را بکنند ما هم یک برای همیشه رودربایستی را بگذاریم روی طاقچه و عوامل اصلی پشت پرده را دستگیر کنیم. یک راه سوم هم وجود دارد و اینکه یک مانیتور سه نبش بگذاریم وسط کوچه و به ملت امر کنیم تا بنشینند و به سوالات زیر پاسخ بدهند

سوال اول: نظر شما در خصوص اینکه مشایی گفت" اگر چیزی فهمیده نشود وجود ندارد" چیست؟

1) به او بفهمانیم که خودش وجود ندارد چون کسی حرف او را نمی فهمد

2) اصولا ما وظیفه ای در این قبال نداریم خودشان حل می کنند

3) من در تمام دوران تحصیلم ریاضی را نمی فهمیدم اما آن لامصب همیشه وجود داشت!

4) کلا بعضی ها با دائی جان ناپلئون قراداد مادام العمر بستند

سوال دوم: هاشمی گفت: "هیچ محور دیگری نمی تواند جایگزین اسلام، قانون اساسی و ولایت شود" این یعنی چی؟

1) یعنی برای ایشان ولایت فقیه از ابتدا هم محور نبود

2) یعنی قانون اساسی محور است به جز اصل 5 و 110

3) یعنی همان که ما می گوییم موسوی رو بی خیال نفر اصلی رو بچسب

4) یعنی حفظ و صیانت از جایگاه ولایت فقیه از وظایف اصلی رئیس جمهور است و به رئیس مجلس خبرگان ربطی ندارد!

 سوال سوم: با توجه به این که ثمره هاشمی گفت: "دیدگاه رییس جمهوری این است که ما مربیان خوبی داریم وباید روی آنها سرمایه گذاری کنیم و به جای وارد کردن مربی و سرمربی به صادر کننده مربی تبدیل شویم" چه آینده ای برای فوتبال دنیا متصور هستید؟

1) لطفا سوالاتی که از قبل جوابش مشخصه نپرسید

2) چرا با این سوالها وقت ملت رو تلف میکنی؟

3) مجبوریم از آن تاریخ به بعد به رئال مادرید بگوئیم استقلال اندیمشک

4) باید بدهیم به خاطر طرح این سوال اول دستگیر و یک دقیقه بعد آزادت کنند!

سوال چهارم: با توجه به اینکه علی مطهری گفت" ما نباید برای هاشمی تعین تکلیف کنیم" اینجا چه ضرب المثلی وارد است؟

1) یارو رو تو مجلس راه نمیدادن برای مردم تعیین تکلیف می کرد

2) از حمایت علی مطهری معلومم شد – آنانکه درشت ترند محتاج ترند

3) از سه چیز باید حذر کرد: دیوار شکسته، منویات مشایی، حمایت علی مطهری

4) علی مطهری با کله رفت تو چاه، صدتا اصولگرا هم نتونستن درش بیارن

5) من از هاشمی تعریف می کنم اونم از من، به شما چه؟

سوال پنجم: فائزه هاشمی طبق معمول توسط برادران امنیتی دستگیر و سپس آزاد شد قضیه چی بود؟

1) قضیه از این قرار بود که فائزه را دستگیر کردند بعد هم آزاد کردند، این دیگر پرسیدن ندارد!

2) قضیه هر چی بود تموم شد شما از جات تکون نخور

3) هوا طوفانی شد و باد شدیدی وزید و او پرت شد داخل اتومبیل پلیس

4) دستگاه خودشان است به ما ربطی ندارد چیکار کردند!

سوال ششم: چه رابطه منطقی بین بیانیه سنگال در قطع روابط با ایران و عزل متکی در آن کشور متصورید؟

1) رابطه بین لیلی و مجنون که در نهایت به جدایی منجر شد

2) رابطه بین دو جسم صاف و صیقلی که هیچ وقت به هم نمی چسبند 

3) رابطه بین مشاور رئیس جمهور در امور خاورمیانه و عزل مبارک و بن علی

4) اصولا روابط بین کشورها تابع یک منطقی ست که این منطق در کَت رئیس دفتر نرفت


چراغ از بهرخاموشی نگه دار

1-  آرزوی «رستم» همه این بود که فرزند گمشده خود «سهراب» را بیابد و سهراب در جستجوی پدر پای در سفر نهاده و همه جا را می کاوید. سرانجام، روزی فرا رسید که پدر و پسر به هم رسیدند و کوه و دره و رودخانه ای در میان نبود. اما، «افراسیاب» که ماندگاری خود را در جدایی آن دو می دید، حیله ای اندیشید. رستم را گفت؛ مژده باد که دوران فراق به سر رسیده و اگر این پهلوان جوان را از میان برداری با فرزند گمشده ات فاصله چندانی نداری و آن پهلوان جوان «سهراب» بود! افراسیاب در گوش سهراب نیز به نجوا نشست که دیدار پدر نزدیک است و فاصله ای در میان نیست، مگر این پهلوان سپید موی که سد راه است. و آن پهلوان سپید موی «رستم» بود! در پی این نجوای شیطانی، رستم و سهراب به هم آویختند... ساعتی بعد، رستم بر پهلوان جوان غلبه کرد. پشت او را به خاک کشاند و با همه توان، خنجر بر پهلویش نشاند و در حالی که سرمست از این پیروزی به پیکر نیمه جان حریف می نگریست، بازوبند مخصوص خویش را که به نشانه نزد پسر گمشده اش بود، بر بازوی پهلوان جوان دید. سر از ندامت به سنگ کوبید که «سهراب» را کشته بود! نوشدارو طلب کرد تا بر زخم پسر نهد، اما دیگر کار از کار گذشته بود و نوشدارو بعد از مرگ سهراب چه سود؟!

چند روز پیش، در نشست جمعی از دانشجویان با برادر عزیزمان جناب آقای دکتر احمدی نژاد، یکی از حاضران طی سخنی که بوی تند فتنه از آن به مشام می رسید، خطاب به رئیس جمهور محترم می گوید «امروز روزنامه هایی مثل کیهان و شرق دائما دولت را مورد هجمه های سنگین خود قرار می دهند» و جناب رئیس جمهور در پاسخ اظهار می دارند «خوشبختانه، نه کیهان می خوانم و نه شرق»!

در این نوشته از مواضع روزنامه شرق سخنی به میان نمی آوریم، ضمن آن که حملات بی اساس و خصمانه این روزنامه زنجیره ای به دولت را انکار نمی کنیم و درباره کیهان و این توهم که «دائماً دولت را مورد هجمه های سنگین قرار می دهد»!! نیز سخن به اختصار می گوئیم، چرا که این یادداشت در پی پرداختن به موضوع دیگری است و آن، هشداری جدی و صدالبته دوستانه و دلسوزانه به رئیس جمهور محبوب و محترم کشورمان است که «مواظب افراسیاب باشید!»

2- نسخه های یک روزنامه، گویاترین سند برای نشان دادن مواضع و خط مشی آن است، بنابراین، فقط مروری گذرا بر مواضع کیهان که ثبت و مکتوب است، تردیدی باقی نمی گذارد که این روزنامه از اصلی ترین مدافعان آقای دکتراحمدی نژاد و دولت ایشان در مقابل بدخواهان و بداندیشان بوده و هست و البته، بدیهی است که هرجا میان مواضع دولت یا دولتمردان و خط روشن و تعریف شده اصولگرایی، زاویه ای دیده و یا ببیند، با نگاهی دلسوزانه به آن پرداخته و می پردازد، بی آن که در انتقادهای هر از چندگاه خود از مرز انصاف عبور کند و یا مرزبندی مشخصی با دشمنان نداشته باشد. نگاهی به انتقادات هر از چندگاه- و البته کم شمار کیهان- و مقایسه آن با رخدادهای بعدی به وضوح نشان می دهد که در انتقادهای مورد اشاره، حق با کیهان بوده و دغدغه های دلسوزانه این روزنامه بی علت نبوده است.

رئیس جمهور محترم در پاسخ به ادعای یکی از حاضران که کیهان را به هجوم سنگین و دائمی علیه دولت متهم کرده بود، می فرمایند«خوشبختانه، نه کیهان می خوانم و نه شرق» و سوال این است که اگر کیهان نمی خوانید از کجا می دانید مواضع این روزنامه هجوم سنگین علیه دولت است؟! تنها پاسخ منطقی ریاست محترم جمهوری به این پرسش آن است که گزاره «هجوم کیهان به دولت» را دیگران به ایشان گزارش داده اند! و این دقیقاً همان نکته مورد نظر در یادداشت پیش روی است و این نگرانی و دغدغه جدی را پیش می آورد که آن «دیگران» چه کسانی هستند؟! و آیا نباید احتمال داد که در سایه روشن اطراف ایشان «افراسیاب» به کمین نشسته است. افراسیابی که وظیفه- و شاید مأموریت- او فتنه انگیزی و تفرقه افکنی میان اصولگرایان است. آیا حضور احتمالی این افراسیاب در کنار احمدی نژاد نگران کننده نیست؟!

3- کاش برادر عزیزمان جناب آقای دکتر احمدی نژاد نگاهی به اطراف خویش می انداخت و مشخصات و هویت برخی از این اطرافیان را که امروزه در شمار نزدیکترین افراد به ایشان هستند، با کسانی که طی چند سال گذشته در کنار وی بوده اند به مقایسه می نشست. برخی از آنان- تاکید می شود که فقط برخی از آنها نظیر آن آقای اخراجی فلان وزارتخانه و...- چگونه آمده اند؟ و برخی از یاران فداکار، اصولگرا و کارآمد قبلی چرا در کنار ایشان نیستند؟! بی آن که- خدای نخواسته- قصد مقایسه مثل به مثل در میان باشد، و فقط به عنوان یک هشدار منطقی باید گفت که ماموریت عوامل نفوذی دشمن تنها ترور و انفجار نیست، بلکه مهره چینی بی خاصیت های گوش به فرمان و دور کردن کارآمدهای متعهد از کنار مسئولان یکی از اصلی ترین و شناخته شده ترین مأموریت آنهاست. اینگونه نفوذی ها را چگونه می توان شناخت؟! به یقین نباید در جیب و کیف آنها، کارت شناسایی سازمان های ماموریت دهنده را جستجو کرد! آنان بعد از نفوذ و جایگزینی دست به کار ماموریت خود می شوند، و از جمله بااهمیت ترین و شناخته شده ترین انواع ماموریت آنها علاوه بر خالی کردن اطراف یک مسئول بلندمرتبه از نیروهای وفادار و متعهد که به آن اشاره شد، تنگ کردن دایره دوستان، متهم کردن یاران متعهد و دلسوز به دشمنی، دست زدن به اقدامات ضدارزشی و نسبت دادن آن به مسئولان و هنجارشکنی های دیگری از این دست نیز هست.

اکنون باید پرسید که آیا برخی از نزدیکان ریاست محترم جمهوری با بهره گیری از حسن نیت و اعتماد ایشان دست به اینگونه اقدامات نزده اند؟! کسی که آشکارا از پایان دوران اسلامگرایی سخن می گوید، صهیونیست های غاصب را «مردم اسرائیل»! و مستحق دوستی! می داند، ناسیونالیسم را به جای مکتب اسلام می نشاند و... به عنوان نماینده ویژه رئیس جمهور محترم در امور خاورمیانه به آن سامان گسیل می شود! خاورمیانه ای که اصلی ترین هویت آن اسلامی بودن آن است و حضور و نفوذ جمهوری اسلامی ایران در آن منطقه صرفاً و تنها به دلیل نمایندگی اسلام ناب محمدی(ص) است. آیا این گزینش بی آن که احمدی نژاد عزیز بخواهد، همان خواست همیشگی دشمنان تابلودار اسلام و انقلاب نیست؟! و یا، آن دیگری که از کمترین سابقه، تجربه و دانش دیپلماتیک نیز برخوردار نیست به نمایندگی ویژه رئیس جمهور در امور آسیا گسیل می شود و در اولین مأموریت به ترکیه با اظهارنظرسخیف و نسنجیده خویش، مردم مسلمان ترکیه ای را که با حضور اسلامگرایان در کانون تصمیم سازی و سیاست پردازی آن به ایران اسلامی نزدیک شده، علیه جمهوری اسلامی ایران برمی انگیزد! و یا...

خوش بینانه ترین احتمال آن است که این نمایندگان ویژه، فقط ناآگاه و ناشی هستند! ولی متاسفانه در پرونده عملیاتی و مواضع آنان سوابقی دیده می شود که راه را بر خوشبینی می بندد و این دغدغه و نگرانی جدی را پیش می کشد که مبادا به جای «حمل بر صحت» به «صحت» حمله شده باشد.

آیا این نمونه ها و دهها نمونه دیگر این نگرانی را پدید نمی آورد که مبادا پای افراسیابی در میان باشد و این افراسیاب هرکه هست و هر نام دیگری که دارد، وظیفه یا خدای نخواسته ماموریت جدایی رئیس جمهور اصولگرا از اصولگرایان و تنها گذاشتن او در میانه میدان را دنبال می کند؟!

4- در میان دشمنان احمدی نژاد، افراد و جریاناتی هستند که صرفا به علت اصولگرایی رئیس جمهور، پاکدستی، پرکاری، مردم گرایی، ایستادگی در مقابل دشمنان بیرونی و... با ایشان دشمنی می ورزند و رئیس جمهور محترم نیز هر از چندگاه به سختی و به حق علیه این دشمنان موضع گرفته و به آنان می تازد. اکنون به مواضع و عملکرد افراسیاب مورد اشاره و احتمالی نگاهی بیندازید. میان مواضع او و مواضع دشمنان تابلودار چه تفاوت عمده ای می بینید؟! عبرت انگیز و درس آموز نیست؟! هست. 

5- و بالاخره در این باره اگرچه گفتنی بسیار است ولی به این نکته پایانی بسنده می کنیم و خطاب به برادر عزیزمان جناب دکتر احمدی نژاد می گوئیم؛ برادر بزرگوار! جنابعالی به یقین نمونه های فراوانی از پیش بینی های کیهان را که به واقعیت پیوسته است، شاهد بوده اید که نزدیکترین آنها در جریان فتنه 88 بود. کیهان با رصد کردن حرکات دشمن و مراجعه به فرمول شناخته شده آنان، تمامی مراحل فتنه 88 را قبل از وقوع پیش بینی کرده بود و همه آن مراحل بی کم و کاست به وقوع پیوست و اکنون، با توجه به مسیر حرکت «افراسیاب» و مراجعه به فرمول بارها به کار گرفته شده از جانب اینگونه جریانات، پیش بینی کیهان آن است که افراسیاب یاد شده به زودی و شاید طی چند هفته آینده به حضرتعالی پیشنهاد می کند که آشکارا و بی پرده با دوستان واقعی خویش و جریان اصولگرا و حتی دو قوه دیگر اعلام مرزبندی کنید! شاید هم تا به حال این پیش بینی را ارائه کرده باشد! افراسیاب از شما می خواهد که مثلا در یک مصاحبه و یا سخنرانی و یا به هر شکل دیگری اعلام کنید که فقط خودتان هستید و هیچ رابطه و پیوندی با سایر اصولگرایان ندارید، دوستان را به دشمنی متهم کنید و در یک کلمه خود را تنها در میانه میدان بدانید! و....

آقای احمدی نژاد عزیز! اگر به شما چنین پیشنهادی شد، آن را نپذیرید و چنانچه تاکنون این پیشنهاد ارائه شده است، از انجام آن خودداری ورزید. شما برخاسته از اصولگرایی هستید و نه- آنگونه که افراسیاب ادعا می کند- ایجاد کننده آن. افراسیاب جدا کردن شما از دوستان واقعی و توده های مردمی را که به آنان خدمت کرده اید و می کنید، دنبال می کند. نگارنده باتجربه ای که دارد تردیدی ندارد که پیشنهاد یاد شده به حضرتعالی ارائه خواهد شد. پس این پیش بینی هشداردهنده را جدی بگیرید و بلافاصله بعد از ارائه آن پیشنهاد در هویت پیشنهاددهنده تردید کنید. شما برادر عزیز متعلق به مردمی هستید که دوستشان دارید و دوستتان دارند. پس؛

چو به گشتی طبیب از خود میازار                 چراغ از بهر خاموشی نگه دار.

حسین شریعتمدار


حکمت های قرآنی

    نظر

بزرگترین نشانه بدبختی انسان
ماه مبارک رمضان بود وعده ای درمسجد مشغول عبادت بودند، حکیمی وارد شد و رفت درگوشه ای به عبادت ایستاد. قبل از شروع نماز عده ای نزد او آمدند و پرسیدند:
بزرگترین نشانه بدبختی انسان کدام است؟
گفت: اشتباه گرفتن منزل و مقصد به جای هم! وقتی چنین شود نگرشها و حرکتهای انسان نیز منحرف و درمسیر باطل قرار می گیرد.
گفتند: بیشتر توضیح دهید!
گفت:«دنیا» یکی از منازلی است که انسان در راه رسیدن به مقصد، از آن نیز می گذرد.کسانی که این منزل را به جای مقصد و مقصود می گیرند، بدبخت واقعی اند.
عاقل کسی است که از حرکت به سوی مقصد و توجه به مقصود غافل نشود سپس شمرده و آرام نجوا کرد :
عاقلا از مرگ تاکی غافلی 
تا به کی برعیش دنیا مایلی 
عاقبت جام اجل خواهی چشید
دست از این زندگی خواهی کشید
گرسلیمانی و گراسکندری
چون اجل آید زموری کمتری
زور رستم قوت اسفندیار
دردم مردن نمی آید بکار
خلق عالم از سفید و از سیاه
عالم و جاهل گدا و پادشاه
از زن و از مرد واز برنا و پیر
هیچ کس را زین سفر نبود گزیر
و...
اشک در چشمهای حکیم حلقه زده بود و گروه نیز محو اشعار حکیمانه و بیدارکننده اوشده بودند.
یکی از آنها اظهار داشت: حالا بفرمایید که علامت اشتباه گرفتن منزل به جای مقصد چیست؟
حکیم اندکی تأمل کرد، نگاه نافذی به او انداخت و گفت: انتخاب دنیای دنی و زودگذر به جای آخرت عالی و والا و ماندگار.
پیر مردی که درجمع حاضر بود گفت:
سخن خداوند متعال دراین زمینه می تواند بیش از پیش خانه های دل ما را روشن نماید، نشانه ای از وحی برایمان تلاوت فرمایید!
حکیم به صوت خوش و دلنشینی این آیه را تلاوت کرد:
و ویل لکافرین من عذاب شدید. الذین یستحبون الحیوه الدنیا علی الاخره ...
وای برکافران از مجازات شدید الهی! همان کسانی که زندگی دنیوی را بر حیات اخروی ترجیح می دهند...
از فیزیک صورت و رفتارجمع معلوم بود که سخن حکیم همه راتحت تاثیر جدی قرار داده است و این درحالی بود که حکیم پس از نگاه مهربانانه ای به همه، مشغول به عبادت شد.

عباسعلی کامرانیان


آثار نماز شب

    نظر

آثار نماز شب


امام صادق(ع) فرمود: نماز شب صورت را زیبا و خلق را نیکو و انسان را خوشبو می کند. رزق را زیاد و قرض را ادا می کند و اندوه را برطرف می سازد و چشم را جلا می دهد.(1) پیامبر عظیم الشان اسلام فرمود: نماز شب وسیله ای است برای خوشنودی خدا و دوستی ملائکه، نماز شب سنت و روش پیامبران و نور معرفت و ریشه ایمان می باشد. بدن را آرامش می دهد و شیطان را خشمگین می کند. سلاحی بر علیه دشمنان و وسیله ای است برای اجابت دعا و قبول شدن اعمال، روزی انسان را توسعه می دهد، شفیع بین ملک الموت و نمازگزار می شود، چراغ و فرش قبر و جواب (دو فرشته) منکر و نکیر می باشد. در قبر تا قیامت مونس و زائر نمازگزار خواهد بود نماز بر سرش سایه می افکند، تاجی بر سرش و لباسی بر بدنش می گردد، نور پیش رویش حائل بین او و آتش دوزخ خواهد بود، برای مومن حجتی است نزد خدا و وسیله سنگین شدن میزان اعمال و حکم عبور بر صراط و کلید بهشت می باشد زیرا نماز تکبیر است و حمد و ستایش و تسبیح و تمجید و تقدیس و تعظیم و قرائت و دعا و البته بهترین اعمال خواندن نماز در اول وقت آن است.(2)

1-بحارالانوار، ج87، ص153
2- خودسازی و تربیت نفس، ابراهیم امینی، ص 279

دستوراتی عبادی از آیت الله العظمی بهجت (ره)

* دعاهای وارده در امکنه و ازمنه خاصّ [مکانها و زمانهای مخصوص] اختصاصی نیست، به گونه ای که نتوان در وقت و یا جای دیگر خواند؛ بلکه این گونه دستورها به نحو تعدد مطلوب است. [در محضر بهجت:1/21]

* جهت دعا این امور لازم است: الف. ثنا و تعظیم وتمجید ساحت مقدس حضرت حقّ تبارک و تعالی؛ ب. اقرار به گناهان و اظهار ندامت از آن، که تقریباً به منزله توبه یا ملازم آن است؛ ج. صلوات بر محمد و آل محمد که وسیله واسطه فیض هستند؛ د. بُکاء و گریه، و اگر نشد تباکی [خود را وادار به گریه نمودن] ولو خیلی مختصر؛ هـ. و بعد از این ها، درخواست حاجت که در این صورت برآورده شدن حاجت، برو برگرد ندارد... البته اگر این مطالب در سجده باشد، مناسب تر است. [در محضر بهجت:1/343]

* برای سلامتی چشم، بعد از نماز آیة الکرسی خوانده شود و پس از خواندن آن، دستها بر روی چشمها گذاشته و بگوید: (أَللهُمَّ الحفَظ حَدَقَتَیَّ بِحَقِّ حَدَقَتی عَلِیِّ بنِ أَبیطالِبٍ أَمیرِالمُؤمِنینَ (علیه السلام) : خدایا! به حق دو حدقه چشم حضرت علی بن ابی طالب امیرمؤمنان (علیه السلام)، دو حدقه چشم مرا حفظ کن!) [در محضر بهجت:2/252]

* برای شفای مریض، آب زمزم و تربت حضرت سیدالشهداء به مرّات عدیده، صدقه به مرّات عدیده به افراد زیاد - اگر چه مبلغش زیاد هم نباشد - داده شود؛ سوره حمد هم از یک مرتبه تا صد مرتبه افراد متعدد بخوانند، خیلی تأثیر دارد. علاوه بر این به رفقا هم بگویید دعا کنند. [فیضی از ورای سکوت:227] 
412. برای محفوظ ماندن هر صبح و غروب سه بار بگوید: (أَللهُمَّ اجعَلِنی فِی دِرعِکَ الحَصینَةِ الّتی تَجعَلُ فیها مَن تُرید: خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود - که هر کس را بخواهی در آن قرار می دهی - قرار بده!)[گوهرهای حکیمانه:14]

* برای یافتن هر چه که گم شده یا دزدیده شده باشد (گرچه انسان باشد) این ذکر را بسیار بخوانید... (أَصبَحتُ فی أَمانِ الله، أَمسیتُ فی جِوارِ الله: در پناه خدا صبح کردم؛ در پناه خدا وارد شب شدم.)[گوهرهای حکیمانه:14]

* کسی که می خواهد روزی اش فراوان شود، این ذکر را بسیار بگوید و در آغاز و پایان آن هم، یک صلوات بفرستد... (أَغنِنی بِحَلالِِکَ عَنِ حَرامِکَ، وَ بِفَضلِکَ عَمَّن سِواک: خدایا! مرا به وسیله حلالت از حرام خویش بی نیاز کن، و با فضل و بخشش خودت، از هر چه غیر خودت بی نیاز ساز!)[گوهرهای حکیمانه:14]

* سؤال: برای دوری از ریاء چه باید کرد؟ 
جواب: با عقیده کامل، اِکثار حوقله (یعنی زیاد بگوید: لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ إلاّ بِالله).[به سوی محبوب:70]

* سؤال: برای درمان عصبانیّت چه کنیم؟ 
جواب: با عقیده کامل، زیاد صلوات فرستادن: (أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد).[به سوی محبوب:70]

* سؤال: جهت علاج غرور، چه راهی را توصیه می فرمایید؟ 
جواب: بسمه تعالی، اِکثار حوقله (زیاد گفتن: لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ إلاّ بِالله العَلیِّ العَظیم). [به سوی محبوب:71]

* سؤال: اینجانب به وسواس مبتلا هستم؛ لطفاً جهت برطرف شدن آن مرا راهنمایی فرمایید! 
جواب: اِکثار تهلیل (زیاد گفتن: لا إله إلاّ الله)، علاج وساوس است. [به سوی محبوب:71]

* در مورد اذکار و اوراد و قرائت و امثال اینها، انسان همیشه تحرّی [کوشش در جستجو] و مراقبت نماید [که] چه عملی تا چه اندازه موافق با نشاط و حضور قلبی او است، همان را اختیار کند. [به سوی محبوب:76]

* در شداید و گرفتاریها، بهترین ذکر این است که از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به ما رسیده: (لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ إلاّ بِالله العَلیِّ العَظیم لاَمَلجَأ وَ لا مَنجأ مِنَ اللهِ إلاّ إلَیه). [نکته های ناب:72]

* برای دفع بلا و شرّ، این دعا نیز نافع است: (أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِِهِ وَ أَمسِک عَنَّا السُّوءَ: خداوندا! بر محمد و آل او درود فرست، و بدی را از ما باز دار!)[در محضر بهجت:1/343]

* سؤال: چگونه در تمامی کارها و عبادات، اخلاص را فراموش نکنیم؟! 
جواب: بسمه تعالی، در عبادات و تمام کارها اختیاراً راه ندهد، غیر از خدا را و غیر از یاد او را. و همین راهِ منحصر سعادت است![به سوی محبوب:76]

* سؤال: چه کنیم تمرکز فکر پیدا کنیم؟ 
جواب: اذکاری که برای جمع کردن فکر مؤثر است، مثل: (لا إله إلاّ الله) را زیاد بگویید.[فیضی از ورای سکوت:228]

* سؤال: زن و شوهری که بینشان خیلی اختلاف است، چه باید بکنند؟ 
جواب: هر کدامشان که می خواهد رفع اختلاف شود یا فرد دیگر، صدقه متعدّد، به افراد متعدّد، به دفعات زیاد بدهند و برای اصلاح ذات البین زیاد هم دعا بکنند. [فیضی از ورای سکوت:229]

شادی روح آن عارف واصل، فاتحه و صلوات 
-------------------------------------------------

منبع:سایت آیت الله العظمی بهجت (ره) 


امام زمان(عج) ؛ جان جانان و با خبر از همه اعمال و خاطرات انسان

امام زمان(عج) ؛ جان جانان و با خبر از همه اعمال و خاطرات انسان

اگر به ما گفتند: در عصر غیبت بگو اللّهمّ عرّ فنی نفسک؛ یعنی در این زمینه کتاب ها بنویسید، در این زمینه درس ها داشته باشید، در این زمینه بحث ها داشته باشید، اسمای حسنای الهی را بحث کنید، دعای جوشن کبیر را درس بخوانید؛ مطمئن باشید این دعاها درسی است. « مناجات شعبانیه » نظیر کفایه یا اسفار و مکاسب نیست که شما پیش هر استادی بتوانید آن را درس بخوانید، یا با چندین جلسه با بعضی از فرازهایش آشنا بشوید. هم مورد مطلب خیلی عمیق است، هم روی آن کمتر کار شده؛ بر خلاف آنجا که مورد مطلب، فعل مکلّف است و هزارها سال رویش کار شده. آن دو عنصر، مایه سهولت فقه و اصول است، این دو عنصر حساس،مایه صعوبت درس مناجات شعبانیه است.
مرحوم سید ابن طاوس در اقبال می گوید :کان حسین ابن خالو یه ا ماماً و اوحد افراد الدّهر فی جمیع اقسام العلم و الادب (1). این ابن خالو یه که راوی مناجات شعبانیه است، از وحیدهای دهر خودش است؛ از علمای کمیاب و کم نظیر روزگار خودش است. این مناجات شعبانیه اوجی دارد، فرودی دارد؛ انسان را اوّل به منادات دعوت می کند، بعد به مناجات فرا می خواند؛ وقتی مرحله ( ندا ) تمام شد، مرحله ( نجوا ) شروع می شود. وقتی مرحله «نجوا » شروع شد، آنگاه انسان خاموش می شود؛ می شود مستمع خوب. از آن به بعد مناجات خدا شروع می شود؛ خدا با او مناجات می کند، انسان در آن لحظه، مستمع خوبی خواهد بود. اینگونه از حرف ها به انسان می رساند که ولی کیست، ولایت یعنی چه؛ هم تکوین را تشریح می کند، هم تشریع را تشریح می کند. دیگر کسی نمی گوید: مگر ملّت مسلمان محجورند تا والی طلب بکنند !! والی کسی است که ولای او به منزله صوم و صلاه از مبانی اصلی دین است.
« ولایت »،مبنای اسلام و دلیلی بر دیگر مبانی آن
شما باب اوّل از ابواب مقدّمات عبادات کتاب قیّم وسائل را حتماً بنگرید. بیش از 30 حدیث نورانی در این باب اوّل هست. بخش مهم این احادیث نورانی برای تبیین مبانی اوّلیه مذهب است که می فرمودند: بن ی السلام علی الخمس؛ یکی نماز است، یکی روزه است، یکی زکات است، دیگری حج است و پنجمی ولایت. در این صحیحه زراره، زراره از امام (ع) می پرسد: در بین این 5 مبنا، کدام یک از این عناصر افضلند ؟ فرمود: » الولایه » أفضل است، لأنّها مفتاحهنّ.چون ولایت،کلید همه مسائل و احکام است. بعد فرمود: و أنّ الوالی هو الدّلیل علیهنّ (2)، تا کسی خیال نکند این ولایت فقط ولایت تکوینی است؛ یا خیال نکند این ولایت فقط تعلیم کتاب و حکمت است؛ یا خیال نکند این ولایت به معنای محبّت و نصرت است ! در عین حال که همه آنها را زیر مجموعه خود دارد، مسأله رهبری، مسأله حکومت، مسأله والی بودن، جزء مبانی دین است. فرمود: لأنّ الوالی هو الدّلیل علیهنّ.
تجلّی « ولایت » در یک مسأله کلامی و دو مسأله فقهی
همین ولایت،3 تا مسأله دارد؛ یک مسأله اش کلامی است، دو تا مسأله اش فقهی. تعیین والی به عهده ذات أقدس له است؛ این مسأله، مسأله کلامی است که خدا به انبیاءش دستور می دهد که ائمه را تعیین کنند، به ائمه می فرماید: به فکر جانشینان خاص و عام تان باشید. وقتی ولاء را از طرف خدا دریافتیم، آنگاه دو تا مسأله فقهی مطرح می شود؛ یکی اینکه بر خود والی واجب است این سمت را بپذیرد، حفظ کند و نشر کند. دیگر اینکه بر مردم واجب است این س مت را تولّی کنند و از بیگانه تبرّی کنند. این تولّی و تبرّی، هم بر خود والی واجب است، هم بر مردم. هر دو مسأله، مسأله فقهی است؛ امّا آن بخش اوّلش، مسأله کلامی است. آنگاه روشن می شود که مهم ترین مسأله و وظیفه در عصر غیبت » انتظار » است. انتظار بعد از معرفت است، معرفت به این که: ا عرفواالله بالله، و الرّسول بالرّ ساله، و اولوا الأمر را با امر به معروف با آن بیان نورانی امام صادق که فرمود: اگر خواستید امامت را بشناسید، باید رسالت را بشناسید واگرخواستید رسالت رابشناسید،باید الوهیت را بشناسید(3).
« انتظار فرج »، از بارزترین مصادیق تقوا
یکی از بارزترین مصادیق تقوا و پرهیز از گناه، انتظار فرج ولی عصر (أرواحنا فداه) است که منتظر آن حضرت بودن، باعث اصلاح خود خواهد بود. چون وجود مبارک ولی عصر افراد صالح را می پذیرد، عالم با عمل را می پذیرد که امیدواریم با تهیّه این ره توشه تقوا جزء منتظران واقعی وجود مبارک ولی عصر (أرواحنا فداه) باشیم.
حضرت ولی عصر(ع) آخرین ذخیره و امام معصومی است که ذات أقدس له برای هدایت جوامع بشری گذاشته است. فریقین نقل کردند که ائمه معصوم 12 نفرند از یک سو و تاریخ قطعی نشان داد که 11 نفر اینها آمدند و رحلت کردند، از سوی دوّم. از مجموع این دو جریان، مطلب سوّم به دست می آید و آن این که امام دوازدهم حضرت مهدی موجود (ع)، امامی است حی و حاضرو تنها موعود نیست، بلکه موجود موعود است و گرنه مهدی موعود را همگان قائلند. بالأخره یک مصلحی هست که در پایان جریان انسانیّت،ظهور می کند. آنکه ما بر آن هستیم و معتقدیم، » مهدی موجود موعود » است و امام زمان نسبت به ما مثل جان است نسبت به بدن واو از اعمال ما کاملاً با خبر است. مصداق کامل این کریمه است: قل اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله و المؤم نون (4)، بارزترین مصداق » مؤمن »، امام است و امام می داند که در قلب ما چه می گذرد. اگر کسی جان جانان بود، از جانها با خبر است. همانطوری که در اعضاء و جوارح ما هر چه می گذرد، جان ما مستحضر است؛ هر چه در جوانح و دلهای ما می گذرد، امام ما هم مستحضر است.
نظر تشریفی خدای سبحان در نگاه کردن به بعضی از بندگان
وقتی می توان به حضور آن حضرت بار یافت که او ما را نگاه کند و اگر او ما را نگاه کرد، مصداق همان خواهیم بود که نظر تشریفی خدا شامل حال انسان می شود. اینها مظهر تام ذات أقدس له اند؛ خداوند در عین حال که علی کلّ شیء شهید(5) است، بکلّ شیء بصیر(6) است، لا یعزب عنه مثقال ذرّه(7) است؛ مع ذلک:لایکلّ مهم الله یوم الق یامه و لا یزکّیهم و لا ینظر لیهم(8). با بعضی ها حرف نمی زند، یک عدّه را نگاه نمی کند؛ امّا با بعضی ها کلام تشریفی دارد، با بعضی نظر تشریفی دارد. این که وجود مبارک امیرالمؤمنین (ع) فرمود: ذات أقدس اله در هر عصری با یک عدّه ای حرف می زند، از همین قبیل است: و کلّمهم فی ذات عقولهم و ناجاهم فی ذات عقولهم(9)
سیر 3 مرحله ای منادات و مناجات بنده و خدای سبحان
متجلّی در ( مناجات شعبانیّه )
شما این مناجات شعبانیه را که لابد می خوانید؛ در این مناجات آمده است: اوّل انسان ندا می دهد، از دور. وقتی نزدیک شد، با خدا مناجات می کند. وقتی مناجاتش تمام شد، دیگر خاموش می شود. می گوید : خدایا! از این به بعد تو دیگر با من مناجات کن، از این به بعد تو من را نگاه کن. من در اثر نگاهم به اینجا رسیده ام، آن هم به عنایت تو. حالا رسیدم به جائی که تو باید نگاه کنی، رسیدم به جائی که تو باید مناجات کنی و ناجیتهم (10) بشوم، لاحظتهم بشوم واین کم مقامی نیست که انسان اینقدر با خدا حرف بزند، منادات داشته باشد؛ تا به مقام مناجات برسد. وقتی به مقام مناجات رسید، از آن به بعد صبر می کند تا ندای الهی شروع بشود. وقتی ندای الهی نصابش را پشت سر گذاشت، نجوای الهی شروع می شود؛ پس خدا با بعضی حرف می زند. آن تصمیم گیری های قاطع، آن اندیشه های روشن که در قلب کسی پیدا شد؛ نباید بگوید: من خودم زحمت کشیدم، این را فهمیدم ! چون: ما بکم من نعمه فمن الله(11).
سخنرانی آیت الله جوادی آملی (دامت برکاته) به مناسبت سالروز میلاد حضرت ولی عصر (عج) در دیدار با فضلاء، طلاب، دانشجویان و اقشار مختلف مردم ـ قم؛ دفتر مقام معظّم رهبری ـ 1375 : نیز سخنرانی معظم له در خطبه دوّم نماز جمعه قم ـ 13/ 9/ 1377
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) اقبال الأعمال/ 685 ـ فصل فیما نذکره من الدّعاء فی شعبان مروی عن ابن خالویه
(2) وسائل الشیعه/ 1/ 13 (3) کافی/1/85 (4) توبه/ 105 (5) مائده/ 117
(6) ملک/ 19 (7) سبأ/ 3 (8) آل عمران/ 77 (9) نهج البلاغه/ خ 222
(10) بحار الأنوار/ 91/ 96 (11) نحل/ 53

منظور از عبارت"إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا"در آیه حجاب چیست؟

    نظر
منظور از عبارت"إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا"در آیه حجاب چیست؟

متن آیه‌ی مبارکه چنین است:«وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَرِهِنَّ وَ یحَْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا  وَ لْیَضْرِبْنَ بخُِمُرِهِنَّ عَلىَ‏ جُیُوبهِِنَّ  وَ لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ءَابَائهِنَّ أَوْ ءَابَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنىِ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنىِ أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیرِْ أُوْلىِ الْارْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُواْ عَلىَ‏ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ  وَ لَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یخُْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ  وَ تُوبُواْ إِلىَ اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکمُ‏ْ تُفْلِحُونَ» (النور - 31)

ترجمه: و به زنان با ایمان بگو چشم‌هاى خود را (از نگاه هوس‏آلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را- جز آن مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند و (اطراف) روسرى‏هاى خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند مگر براى شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدر شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران همسرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان هم‏کیششان، یا بردگانشان [کنیزانشان‏]، یا افراد سفیه که تمایلى به زن ندارند، یا کودکانى که از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نیستند و هنگام راه رفتن پاهاى خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود (و صداى خلخال که برپا دارند به گوش رسد). و همگى بسوى خدا بازگردید اى مؤمنان، تا رستگار شوید!

چنان چه مشهود است حجاب و موارد ضروری رعایت آن برای ممانعت از تحریک شهوت جنسی نامحرم وضع شده است. زن زیباست و زیبایی زینت است و جذبه دارد و جاذبه محرک است. اما قرار نیست که زنان به کالا و عروسکی جهت هوس‌بازی رایگان همه‌ی مردان مبدل گردند و شخصیت و جایگاه انسانی آنها فراموش شده و ارزش آنها فقط به بدن و جسم‌شان باشد. که در این صورت مورد سوء استفاده، ظلم قرار می‌گیرند و به غیر از بروز ناهنجاری‌های اخلاقی و رفتاری فردی، نظام اجتماعی نیز از هم می‌پاش (مانند آمریکا، اروپا و بسیاری از جوامع دیگر).

اما محدوده‌ی این حجاب چیست؟ اگر زن زیبا، جذاب و محرک است، همه وجود، اعضا و جوارحش چنین بوده و زینت است و حتی صدا و لحن او نیز از این قاعده مستثنی نمی‌باشد. لذا ضمن آن که حجاب «مستور نمودن زیبایی‌ها از دسترسی و انتفاع همگان» واجب است، قرار نیست که عسر و حرجی بر زن تحمیل شود. لذا فرمود: زینت‌های خود را بپوشانید، مگر آن چه از آنها که ظاهر است.

برخی از روایات این ظاهر را همان «قرص صورت و کف دستان و پاها – بعد از مچ» بیان داشته‌اند و برخی دیگر نیز به سایر زینت‌های ظاهر مثل سورمه یا انگشتر اشاره کرده‌اند.

بدیهی است اگر زنی حجاب کامل را نیز رعایت کند، ممکن است همان اندام او، راه رفتن معمولی او (نه با کرشمه)، صورت و انگشتان او (نه با آرایش)، یا صدای حرف زدن معمولی او (نه با غمزه‌) و ...، نیز زینت و ظاهر باشد که دیگر چاره‌ای از آنها نیست. لذا فرمود: «إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا».

باید توجه نمود که خداوند متعال ضمن آن که فرمان در پوشش قرار دادن «زینت» میدهد، نوع و مصداق زینت را بیان نمی‌نماید. چرا که چنان چه زن از زینت‌های تکوینی (خلقت و بدن) برخوردار است، از زینت‌های تصنعی، مانند انواع لباس‌ها، آرایش‌ها، جواهرات و رفتارها نیز برخوردار می‌گردد. لذا فرمان بر پوشش همه آنها از نامحرم است، مگر آن چه بالاجبار ظاهر است.

«فضیل ابن یسار مى‏گوید: از امام جعفر صادق علیه السّلام جویا شدم: آیا دو بازوى زن از زینت زن است که خداوند در این آیه فرموده است؟ فرمود: آرى، آن چه را که خمار، یعنى روسرى مى‏پوشاند و آن چه که از محل دستبند به بالا باشد از زینت به شمار مى‏رود. 2- زراره مى- گوید: از امام جعفر صادق علیه السّلام راجع به معنى (إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها) جویا شدم. فرمود: زینت ظاهرى از قبیل: سرمه و انگشترى است که زنان از آنها استفاده مى‏کنند- ق- مع تصرف و تلخیص.» (تفسیر آسان، ج‏14، ص: 72)


خاطراتی جذاب از شهید مظلوم دکتر بهشتی

    نظر
 

 

«الآن بهترین موقعیت است، برای کمک به پیروزی انقلاب، آمار شهدای 15 خرداد را بالاتر بگوییم، خیلی بالا، این ننگ به رژیم می‌چسبد». بهشتی بدون تعلل گفته بود «با دروغ می‌خواهید از اسلام دفاع کنید؟ اسلام با صداقت رشد می‌کند، نه با دروغ».

همه نشسته بودند پای تلویزیون. رئیس جمهور داشت سخنرانی می‌کرد. بد می‌گفت از بهشتی. هر چه دوست داشت گفت. یکی پای تلویزیون متلکی به بنی صدر پراند. بهشتی عصبانی شد، گفت: «حق ندارید این طور حرف بزنید. مسلمان است».

بنی صدر که فرار کرد، زنش را دستگیر کردند. زنگ زد که زن بنی صدر تخلفی نکرده باید زود آزادش کنید.‌ آزادش نکردند. گفت با اختیارات خودم آزادش می‌کنم. می‌گفت «هر یک ثانیه که در زندان باشد گناهش گردن جمهوری اسلامی است».

بنی صدر از سفر داخلی یکراست آمد جلسه. خندید گفت «همه شعار می‌دادند بهشتی، بهشتی، طالقانی رو تو کشتی». بهشتی چیزی نگفت؛ نه در جلسه و نه بعد از آن. می‌گفت «حق نداریم به رئیس جمهور تعرض کنیم».

همه را قانع کرده بود که مسئله فلسطین، مسئله اسلام است. همه از مخارجشان می‌زدند به فلسطین کمک می‌کردند. انجمن اسلامی اروپا و آمریکا شده بود پایگاه کمک به فلسطین.

چراغ قرمز اول را رد کرده بود. چراغ قرمز دوم بهشتی گفته بود «اگر از این هم بگذری دیگر نمی‌شود پشت سرت نماز خواند».

بهش می‌گفتند انحصارطلب، دیکتاتور، مرفه، پولدار. دوستانش دوستانه گفته بودند چرا جواب نمی‌دهی؟ تا کی سکوت؟ می‌گفت مگر نشنیده‌اید قرآن می‌گوید «ان الله یدافع عن الذین امنوا». یعنی وظیفه من این است که ایمان بیاورم، کار خدا این است که از من دفاع کند. دعا کن من وظیفه خودم را خوب انجام بدهم. خدا کارش را خوب بلد است.

جلوی دادگستری شعار می‌دادند «مرگ بر بهشتی». بهشتی هم می‌شنید. یکی ازش پرسید «چرا امام ساکت است؟ کاش جواب این توهین‌ها را می‌داد». بهشتی گفت «قرار نیست در مشکلات از امام هزینه کنیم، ما سپر بلای اوییم، نه او سپر ما».

 

همه جمع شده بودند برای جلسه. باهنر رو فرستاده بودند که بهشتی رو بیاره. اومده بود که آماده شید بریم؛ همه منتظر شمایند. بهشتی عذر خواسته بود. گفته بود جمعه متعلق به خانواده است، قرار است برویم گردش. اخم باهنر رو که دید گفت: بچه‌ها منتظرند، سلام برسونید، بگید فردا در خدمتم.

مترجم ترجمه کرد؛ «هیأت کوبایی می‌خواهند با شما عکس یادگاری بگیرند». همه ایستاده بودند تو کادر جز مترجم! پرسید مگه شما نمی‌آیی؟ گفت: همه می‌دونند من توده‌ایم، برای شما بد می‌شود. خندید؛ باید شما هم باشید، دقیقاً کنار من! کادر کامل شد.

مرد انگلیسی گفت «شما خیلی غیر واقع بینانه با مسائل برخورد می‌کنید. این طور جلو بروید تحریم می‌شوید». بهشتی گفت «انقلاب ما انقلاب آرمان‌ها است نه تسلیم به واقعیت‌ها. همان نان و پنیر برایمان کافی است».

آمدند گفتند «مناظره می‌کنیم؛ فقط هم با بهشتی». 8 نفر بودند. آخر جلسه گفته بودند «می‌شود خواهش کنیم پخش نکنید».

از بهشتی پرسید: روحانی هم می‌تونه تو شورای شهر بره؟ گفت: روحانی همه جا می‌تونه بره به شرط اینکه علم اون رو داشته باشد نه اینکه تکیه‌اش به علوم حوزوی باشه.

 

گفتند حالا که «مرگ بر شاه» همه‌گیر شده؛ شعار جدید بدیم. «شاه زنازاده است، خمینی آزاده است». آشفته شده‌بود. گفت: رضاخان ازدواج کرده، این شعار حرام است. از پلکان حرام که نمی‌شود به بام سعادت حلال رسید.

به جمع رو کرد و گفت: قدرت اجرایی و مدیریتی رجوی به درد نخست وزیری می خوره. حیف که التقاط و نفاق داره. اگر نداشت مناسب بود. تو بدترین حالت هم انگشت می گذاشت روی نکات مثبت.

به قاضی دادگاه نامه زده بود که: «شنیدم وقتی به مأموریت می‌روی ساک خود را به همراهت می‌دهی. این نشانه تکبر است که حاضری دیگران را خفیف کنی».

(قبل از شهادت) از دیدار امام برمی‌گشت. رفته بود توی فکر. امام خواب دیده بود عبایش سوخته، به بهشتی گفته بود مواظب خودتان باشید. می‌گفت از امام پرسیدم چرا؟ جواب داده بود:
«آقای بهشتی شما عبای من هستید».

(برگرفته از کتاب صد و ده دقیقه تا بهشت/ مجید تولایی)


نامه بهشتی به امام

با دقت بخوانید:

بسم الله الرحمن الرحیم

تهران-جمعه22/12/59

استاد و رهبر بزرگوار

السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

سنگینی وظیفه، فرزندتان را بر آن داشت که این نامه را به حضورتان بنویسد و حقایقی را به عرضتان برساند.

دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آن که جنبه شخصی داشته باشد، به اختلاف دو بینش مربوط می شود. یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادی که در عین زنده بودن و پویا بودن باید سخت ملتزم به وحی و تعبد در برابر کتاب و سنت باشد.

بینش دیگر در پی اندیشه ها و برداشت های بینابین، که نه به کلی از وحی بریده است و نه آنچنان که باید و شاید در برابر آن متعبد و پای بند، و گفته ها و نوشته ها و کرده ها بر این موضع بینابین گواه است.

بینش اول در برابر بیگانگان و هجوم تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادی و نظامی آنها سخت به توکل بر خدا و اعتماد به نفس و تکیه بر توان امت اسلامی و پرهیز از گرفتار شدن در دام داوری ها یا دلسوزی های بیگانگان معتقد و ملتزم.

بینش دیگر، هر چند دلش همین را می خواهد و زبانش همین را می گوید و قلمش همین را می نویسد، اما چون همه مختصات لازم برای پیمودن این راه دشوار را ندارد در عمل لرزان و لغزان.

بینش اول به نظام و شیوه ای برای زندگی امت ما معتقد است که در عین گشودن راه به سوی همه نوع پیشرفت و ترقی، مانع حل شدن مسلمان ها در دستاوردهای شرق یا غرب باشد و آنان را بر فرهنگ و نظام ارزشی اصیل و مستقل اسلام استوار دارد.

بینش دیگر با حفظ نام اسلام و بخشی از ارزش های آن جامعه رابه راهی می کشاند که خود به خود درها را به روی ارزش های بیگانه از اسلام و بلکه ضد اسلام می گشاید.

بینش اول روی شرایطی در گزینش مسئولان تکیه می کند که جامعه را به سوی امامت متقین و گسترش این امامت بر همه سطوح راه می برد.

بینش دیگر بیشتر روی شرایطی تکیه می کند که خود به خود راه را برای نفوذ بی مبالات ها یا کم مبالات ها در همه سطوح مدیریت امت اسلامی و حاکم شدن آنها بر سرنوشت انقلاب هموار می سازد.

شاید برای شما شنیدن این خبر تلخ و دشوار باشد، که بسیاری از کسانی که در طول سال های اخیر در راه حاکم شدن اسلام اصیل بر جامعه ما کوشیده و رنج ها برده اند و در طول این سال ها به مقتضای طبیعت و ماهیت نظام اداری رژیم شاهی، در همه سازمان های لشگری و کشوری همواره در اقلیت بوده و زیر فشار اکثریت غرب گرا یا شرق گرای حاکم بر این سازمان ها به سر برده اند، هم اکنون در جمهوری اسلامی هم که امام در رأس آن است و تنی چند از فرزندان امام نیز بخشی از مسؤولیت ها را بر عهده دارند و مردم عزیز ما نیز در صحنه ها حضور دارند، دوباره تحت فشار همان اکثریت قرار گرفته اند، ولی این بار زیر حمایت همه جانبه رئیس جمهور و فرمانده نیروی مسلح .

با کمال تأثر و تأسف این اقلیت مومن که اگر حمایتش کنند، می رود که اکثریت شود، امروز ذلت و خذلان مؤمنان را در جمهوری اسلامی با پوست و گوشت و استخوان لمس می کنند که با چماق ارتجاع می کوبندشان و با کارشکنی های رنگارنگ سد راه حرکت اسلامی و اصلاحی آنها می شوند، با استظهار به ستون پنجم دشمن که درهمه این سازمان ها جاخوش کرده اند و با اطمینان به حمایت گروهی از مسئولان امروز و دیروز.

برادران گفتند که نوارهای مربوط به سخنان رئیس جمهور در اصفهان را خدمتتان داده اند که دانش آموزان و کارمندان را به مقاومت در برابر اقدامات دولت که با نظرات شخصی رئیس جمهور منطبق نیست، تشویق می کند. نوارهای مربوط به ارتباط مستقیم برخی از کارگردانان اعتصاب اخیر شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه با دفتر رئیس جمهور و آقای زنجانی، دستیار رئیس جمهور نیز در اختیار مسئولان قضایی است.

با کمال تأسف، نواقص موجود در این انجمن های اسلامی وبرخی از اعضای آنها و نفوذ عناصر ناخالص در این انجمن ها و نهادها را وسیله ای برای سرکوبی کل نهادها و خارج کردن آنها از صحنه قرار داده اند تا همین چند قدم کوتاه نیز که در راه حاکمیت اسلام بر سازمان های لشکری و کشوری جلو رفته ایم، خنثی شود.

امروز در بیشتر دستگاه های نظامی و انتظامی و مؤسسات و سازمان های دیگر، جریان هایی می گذرد که عناصر متدیّن و دلسوخته را بسیار افسرده کرده و می کند. اینها احساس می کنند به جرم اینکه در راه حاکم شدن اسلام تلاش کرده و با مخالفان حاکمیت اسلام بر ارتش و شهربانی و ژاندارمری و نهادهای دیگر دولتی درگیری و ستیز داشته اند، امروز در جمهوری اسلامی با حمایت رئیس جمهور وهمفکران ایشان در جبهه ملی و نهضت آزادی و با همدستی خلقی ها همه جا سرکوب می شوند و می روند که به سرنوشت مؤمنان در جنگ اصحاب اخدود دچار گردند و ما نقموا منهم الّا ان یومنوا بالله العزیز الحمید.

امام عزیز،

به خدا سوگند که تحمل این وضع برای این فرزندان بسی دشوار است که چهره افسرده اینها را ببینیم و ندای یاللمسلمین آنها را بشنویم و تنها پاسخ این باشد که صبر کنید، من هم صبر می کنم و فی العین قذی و فی الحلق شجی.

این روزها مکرّر با خود می اندیشم که ای کاش زیر بار این مسئولیت سنگین که با تأکید بر عهده ام نهادید نبودم، تا می توانستم به کمک آنها لااقل فریادی برآورم، زیرا فریاد از یک طلبه زیبنده است اما از یک مسئول انتظار اقدام می رود، نه فریاد و اگر اقدام کنم با این شائبه جگرسوز روبه رو می شوم که دفاع از مظلومان نیست، جنگ قدرت است میان سران، از روی هواها.

با استفاده از حمایت های مکرّر شما اینک همه نهادها کوبیده می شوند، مجلس، دولت، دستگاه قضایی و نهادهای انقلاب و هر چند در کوبیدن اینها موفق نشده اند، ولی نه خطرشان را می توان نادیده گرفت، نه ضررشان، که همه را از خدمت گسترده تر به مردم محروم و ایثارگرمان باز می دارند.

آقای رئیس جمهور در کارنامه شان که پریروز به صورت سرمقاله در روزنامه شان منتشر شده و رسماً دستگاه قضایی را به ایجاد یک بلوای جدید در جامعه تهدید می کند که اگر دستگاه قضایی بخواهد ایشان را با کسانی که در حوادث روز چهاردهم اسفند دانشگاه تهران زخمی و مصدوم شده و در دادسرای تهران از ایشان شکایت کرده اند از نظر رسیدگی قضایی در دو کف مساوی بگذارد، از ریاست جمهوری کناره گیری خواهد کرد، آیا ایشان خواهان آن نوع دستگاه قضایی هستند که اگر کسی از رئیس جمهور شکایت کرد با دو طرف شکایت یکسان رفتار نکند؟

لازم است به اطلاع حضرتعالی برسانم که طبق سندی که به مقامات قضایی داده شده و مربوط به دستور کار مراسم چهاردهم اسفند است صریحاً گفته شده است که اگر درگیری پیش آید، مأموران انتظامی موظف اند افرادی را که دستگیری می کنند به گارد ریاست جمهوری تحویل بدهند.

ما در دیدار روز دوشنبه یازدهم اسفند در منزل آقای موسوی اردبیلی آنقدر با محبت و گرمی با ایشان برخورد کردیم و در حل مشکل وزیران دارایی و بازرگانی جلو رفتیم که امید داشتیم بر تفاهم ها افزوده شده است و هرگز باور نمی کردیم که آقای بنی صدر سه روز بعد از این دیدار چنین رفتاری از خود نشان خواهند داد.

امام بزرگوار، به حکم وظیفه عمومی النصیحه لائمة المسلمین، عرض می کنم:

1-در ماه های اخیر صدای پای آمریکای توطئه گر و همدستان و همداستانان او گسترده تر از پیش شنیده می شود.

2- دنباله زنجیروار توطئه های غرب و شرق که متأسفانه خود را پشت سر رئیس جمهور پنهان کرده اند بیش از پیش نمایان است.

3- پناه دادن رئیس جمهور به مخالفان حاکمیت اسلام، عرصه کار را بر همه کسانی که شب و روز در این راه تلاش کرده و می کنند، روز به روز تنگ تر می کند.

4- در تلاش های اخیر رئیس جمهور و همفکران او این نکته به خوبی مشهود است که برای حذف مسئله رهبری فقیه در آینده سخت می کوشند. اینها در مورد شخص جنابعالی این رهبری را طوعاً یا کرهاً پذیرفته اند، ولی برای نفی تداوم آن سخت در تلاش اند. در سخنان اخیر آقای مهندس بازرگان در امجدیه در برابر شعار، درود بر منتظری امید امت و امام، این مطلب بخوبی مشهود است.

5- ما از همان آغاز در پی آن بودیم که میدان عمل سازنده چنان فراخ و گسترده باشد که امثال آقای بازرگان و آقای بنی صدر و آقای یزدی در سطوح بالا فعالیت داشته باشند.

در آبان سال گذشته، پس از استعفای دولت موقت پیام دادید که قم بیاییم تا مسئله فوری اداره کشور در خدمتتان بررسی شود، صحبت از ترکیب جدید شورای انقلاب بود، نظر حضرتعالی این بود که آقای مهندس بازرگان دیگر در شورای انقلاب نباشد. بر اساس همین اعتقاد به شرکت خلاق هر چه بیشتر نیروها و نفی هر نوع تنگ نظری و انحصارطلبی پیشنهاد کردیم که ایشان همچنان در شورای انقلاب بمانند و سرانجام حضرتعالی هم موافقت کردید و در همین مرحله بود که مسئولیت دو وزارتخانه مهم، وزارت دارایی و وزارت امور خارجه به آقای بنی صدر داده شد. اینها و نظایر اینها دلیل روشنی است بر این که شرکت فعال این آقایان در اداره امور کشور مطلوب ما بوده است و با آنها هیچ مسئله شخصی نداریم.

6-بنابراین اختلاف این آقایان با ما بیش از هر چیز به مسائلی مربوط می شود که برای حضرتعالی و ما و همه نیروهای اصیل اسلامی یکسان مطرح است. این اختلاف به خصوص در مورد رعایت یا عدم رعایت کامل معیارهای اسلامی در گزینش افراد برای کارها و در برخورد قاطع با جریان های انحرافی است . خود شما به یاد دارید که اینها در مورد آقای امیر انتظام و آقای فرید و تأکید جنابعالی بر کنار گذاردن آنها چگونه عمل کردند.

7- برای حضرتعالی در مقام رهبری روشن است که اگر این دو بینش در اداره امور جمهوری اسلامی ادامه یابد، نه کارهای جاری مردم سر و سامان پیدا می کند، نه مشکلات موجود دینی و فرهنگی، اخلاقی، اجتماعی و اقتصادی این مردم رنجدیده و محروم و ایثارگر با سرعت و قاطعیت کافی حل می شود، و نه می توان برای آینده طرح های اصیل اسلامی ریخت و به مرحله عمل آورد.

8- برای اینکه نقطه نظرهای تفصیلی بینش اول در همه زمینه های معنوی، اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، دفاعی و سیاسی با صراحت کامل روشن شود ما این نقطه نظرها را تنظیم و منتشر کردیم ، تا برای امت و امام اصول برنامه پیشنهادی صاحبان بینش اول برای اداره امور جمهوری اسلامی بر پایه قانون اساسی روشن باشد.

9- نظر ما این است که رشد کمی و کیفی دارندگان بینش اول به لطف الهی به آن درجه رسیده است که نهادهای لشکری و کشوری به وسیله صاحبان این نوع بینش اداره شوند واداره جمهوری اسلامی بر پایه یک بینش استوار گردد.

10- با همه این احوال چندی است که این اندیشه در این فرزندتان و برخی برادران دیگر، قوت گرفت که اگر اداره جمهوری اسلامی به وسیله صاحبان بینش دوم را در این مقطع اصلح می دانید، ما به همان کارهای طلبگی خویش بپردازیم و بیش از این شاهد تلف شدن نیروها در جریان این دوگانگی فرساینده نباشیم.

این بود خلاصه ای از آنچه لازم دانستم با آن پدر بزرگوار و رهبر عزیز در میان بگذارم تا مثل همیشه با تصمیم پیامبرگونه تان راه را برای ما و همه مردم مشخص کنید و دعایم این است که خدایا امام عزیزمان را در این تصمیم گیریهای دشوار یار و رهنما باش.

با بهترین درود در پایان

فرزندتان. محمدحسینی بهشتی

 

واقعا که !!!!!!!!!!!!!!!!


نامه هاشمی به امام

با دقت بخوانید:

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

امام و رهبر و مرجع تقلید عزیز و معظم


به نظر می‌رسد در ملاقاتهای معمولی، به خاطر کارهای زیاد و خستگی جنابعالی، فرصت کافی برای طرح و بحث مطالبی اساسی که داریم به دست نمی‌آید، ناچار چیزهائی که تذکرش را وظیفه تشخیص می‌دهم تحت عنوان: «النصیحه لائمه المؤمنین» در این نامه بنویسم؛ خواهش می‌کنم توجه فرمائید و در ملاقات بعدی جواب لطف کنید:

1- یکسال پیش پس از انتخابات ریاست جمهوری نامه‌ای به خدمتتان نوشتیم که نسخه‌ای از آن ضمیمه این نامه است. شما در بیمارستان قلب بستری بودید و ملاحظه حال شما مانع تقدیم نامه گردید، خواهش دارم، اول نامه را ملاحظه نمائید و سپس این یکی را.

?- احساس می‌کنم که روابط و ملاقاتهای ما با جنابعالی، صورت تشریفاتی به خود می‌گیرد و محدودیتهایی در طرح و بحث مطالب –من جمله خوف از اینکه جنابعالی موضع‌گیری سیاسی و رقابت تلقی کنید- به وجود آمده و من خائفم که این حالت خسارت بار باشد.

?- تبلیغات متمرکز مخالفان –که از مقام رسمی و تریبونهای رسمی در رُل مخالف و اقلیت سخن می‌گویند- و نصایح کلی و عام جنابعالی و سکوت و ملاحظات ما که علل موضع‌گیریها را روشن نکرده‌ایم، وضعی به وجود آورده که خیلی‌ها خیال می‌کنند ما و طرف ما بر سر قدرت اختلاف داریم و دو طرف را متساویاً مقصر یا قاصر یا ... می‌دانند. ما برای حفظ آرامش نمی‌توانیم مطالب واقعی خودمان را بگوئیم و جنابعالی هم صلاح ندانسته‌اید که مردم را از ابهام و تحیر درآورید.

خود شما می‌دانید که موضع نسبتاً سخت مکتبی امروز ما، دنباله نظرات قاطع شما از اول انقلاب تا به امروز است، بعد از پیروزی معمولاً ما مسامحه‌هائی در اینگونه موارد داشتیم و جنابعالی مخالف بودید، اما نظرات شما را با تعدیلهائی اجرا می‌کردیم؛ شما اجازه ورود افراد تارک‌الصلوة یا متظاهر به فسق را در کارهای مهم نمی‌دادید، شما روزنامه آیندگان و ... تحریم می‌کردید، شما از حضور زنان بی‌حجاب در ادارات مانع بودید، شما از وجود موسیقی و زن بی‌حجاب در رادیو تلویزیون جلوگیری می‌کردید؟ همین‌ها موارد اختلاف ما با آنها است. آیا رواست که به خاطر اجرای نظرات جنابعالی ما درگیر باشیم و متهم و جنابعالی در مقابل اینها موضع بی‌طرف بگیرید؟ آیا بی‌خط بودن و آسایش طلبی را می‌پسندید؟ البته اگر مصلحت می‌دانید که مقام رهبری در همین موضع باشد و سربازان خیر و شر جریانات را تحمل کنند، ما از جان و دل حاضر به پذیرش این مصلحت هستیم، ولی لااقل به خود ما بگوئید. آیا رواست که همه گروه دوستان ما به اضافه اکثریت مدرسین و فضلاء قم و ائمه جمعه و جماعات و ... در یک طرف اختلاف و شخص آقای بنی صدر در یک طرف و جنابعالی موضع ناصح بی‌طرف داشته باشید؟ مردم چه فکر خواهند کرد؟ و بعداً تاریخ چگونه قضاوت می‌کند؟

?- ما جایز نمی‌دانیم که میدان را برای حریف خالی بگذاریم و مثل بعضی از همراهان سابق، قیافه بی‌طرف بگیریم و به اصطلاح جنت مکان و بی‌آزار و زاهد جلوه کنیم، به خاطر حفاظت از خط اسلامی انقلاب در صحنه می‌مانیم و از مشکلات، مخالفتها و تهمتها نمی‌هراسیم و به صلاحیت رهبری جنابعالی ایمان داریم، ولی تحمل ابهام در نظر رهبر برایمان مشکل است. مگر اینکه بفرمائید، همین ابهام صلاح است. احتمال اینکه این ابهام در رابطه با خطوط سیاسی و فکری جاری و خطی که در ارتش تعقیب می‌شود، آثار نامطلوبی در تاریخ انقلابمان بگذارد، وادارم کرد به عنوان وظیفه روی این مطالب، صراحت و تأکید داشته باشم و امیدوارم مثل همیشه این جسارت را ببخشید.

?- قبل از انتخابات ریاست جمهوری، به شما عرض کردیم که بینش آقای بنی‌صدر مخالف بینش اسلام فقاهتی است که ما برای اجرای آن تلاش می‌کنیم و اکنون هم بر همان نظر هستیم و شما فرمودید ریاست جمهوری مقام سیاسی است و کاری دستش نیست؛ امروز ملاحظه می‌فرمائید که چگونه در کار کابینه و ... می‌تواند کارشکنی کند و چگونه با استفاده از مقام، مجلس و دولت و نهادهای انقلابی را تضعیف می‌کنند و ما فقط می‌توانیم دفاع کنیم؛ چون تضعیف متقابل را با گفتن نواقص رئیس جمهور صلاح نمی‌دانیم و همان دفاع هم مشاجره تلقی می‌شود و بحق مورد مخالفت جنابعالی قرار می‌گیرد و آتش بس می‌دهید و خودتان هم دفاع لازم را نمی‌فرمائید که: اختلاف دو بینش است که یک طرف مصداق اسلامش غضنفرپور و سلامتیان و سعید سنجابی و طرف دیگر رجائی و گنابادی و منافی و موسوی و ... می‌باشند.

?- در خصوص جنگ و فرماندهی ارتش، مطالب و احتمالات زیادی داریم. فرماندهی به خاطر ناهماهنگی و وحشت از نیروهای خالص اسلامی، مایل است نیروهای غیر اسلامی را در ارتش حاکم کند –که منافع مشترک پیدا کرده‌اند- و نیروهای خالص دینی را یا منزوی و یا منفصل نماید. خلبان شیرودی که سمبل ایمان و شجاعت و تلاش است، در پادگان ابوذر به من می‌گفت که امروز ایمان می‌جنگد نه تخصص و می‌خواهند دست مؤمنان را کوتاه کنند، ایشان همراه و همرزم خلبان شهید کشوری و خلبان شهید آشوری است. وحشت داشت و به من گفت پیامش را به شما بگویم و ضبط هم شده؛ احتمال اینکه مدیران جنگ به علل سیاسی طالب طولانی شدن جنگ باشند، وجود دارد و این احتمال تکلیف‌آور است. احتمالاً آقای بنی‌صدر به منظور تضعیف دولت و شاید –بعضی‌ها هم باشند- برای اجرای منویات آمریکا و ... مخصوصاً کمبود مهمات و اسلحه قابل توجه است. در این مورد لازم است، جنابعالی سریعاً فکری بفرمائید و بهتر است در یک جلسه طولانی و محرمانه با دوستان مورد اعتماد ارتشی نظیر صیاد شیرازی، نامجو، سلیمی، شیرودی و ... با حضور ماها در خدمتتان بحث و تصمیم‌گیری شود.

?- ما «حزب جمهوری اسلامی» را با مشورت با شخص جنابعالی و گرفتن قول مساعدت و تأیید غیر مستقیم –من شخصاً در مدرسه علوی با شما در این باره مذاکره کردم- تأسیس کردیم و با توجه به اینکه قانون اساسی، تعداد احزاب را پذیرفته فکر می‌کنیم یک حزب اسلامی قوی برای تداوم انقلاب و حکومت اسلامی ضرورت دارد و جنابعالی هم روزهای اول در تهران و قم مکرراً تأیید فرمودید –ممکن است فعلاً فراموش کرده باشید- و اکنون اعتبار حزب از نفوذ شما تغذیه می‌شود –غیر مستقیم- ولی رنگ حمایت از روزهای اول کمتر شده. میل داریم لااقل در جلسات خصوصی نظر صریحی بفرمائید. اگر مایلید ما حزب را کنار بگذاریم، ما را قانع کنید و اگر لازم می‌دانید که حزب بماند باید جور دیگری عمل بشود و اگر همین‌گونه که عمل می‌فرمائید، مصلحت است ما را قانع کنید تا ما هم دوستان حزبی را قانع کنیم.

?- اینجانب که جنابعالی را مثل جانم دوست دارم و روی زمین کسی را صالح‌تراز شما سراغ ندارم، گاهی به ذهنم خطور می‌کند که تبلیغات و ادعاهای دیگران شما را تحت تأثیر قرار داده و قاطعیت و صراحت لازم را –که از ویژگیهای شما در هدایت انقلاب بوده- در موارد فوق‌الذکر ضعیف‌تر از گذشته نشان می‌دهید، بسیاری از مردم هم متحیریند که چرا امام قاطع و صریح در این مسائل سرنوشت‌ساز صراحت ندارد. خدای نخواسته اگر روزی شما نباشید و این تحیر بماند، چه خواهد شد؟ واقعاً و حقاً ما انتظار داریم در مقام رهبری و مرجع تقلید اگر تعدیلی در شیوه حرکت ما لازم می‌دانید صراحتاً امر بفرمائید که مطیعیم؛ ما انتظار نداریم که نصایح ذووجوهی از رسانه‌های جمعی بشنویم، احضار کنید و امر بفرمائید.

?- آخرین مطلب –که در ترتیب مطالب جایش اینجای نامه نیست- اینکه ما پس از پیروزی آقای بنی‌صدر برای اینکه ایشان خیالش از جانب ما راحت باشد، ایشان را به ریاست شورای انقلاب برگزیدیم و به جنابعالی پیشنهاد نیابت فرماندهی کل قوای ایشان را دادیم که سریعاً تصمیم بگیرند و کار کنند، اما ایشان به اینها هم قانع نشد و مرتباً کمبودها را متوجه ما می‌کرد و می‌گفت: « من می‌خواهم کار کنم ولی نمی‌گذارند»، در مرکز قدرت بود و دیگران را مقصر معرفی می‌کرد و امروز هم می‌بینید نقش اقلیت مخالف را. پس چه باید کرد؟ با سپاس و معذرت.

اکبر هاشمی

??/??/????

 

قضاوت با شما و بصیرت شما واقعا که!!!!!!!!!!!!!!!!