سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ختومات قرآنی

نامه هاشمی به امام

با دقت بخوانید:

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

امام و رهبر و مرجع تقلید عزیز و معظم


به نظر می‌رسد در ملاقاتهای معمولی، به خاطر کارهای زیاد و خستگی جنابعالی، فرصت کافی برای طرح و بحث مطالبی اساسی که داریم به دست نمی‌آید، ناچار چیزهائی که تذکرش را وظیفه تشخیص می‌دهم تحت عنوان: «النصیحه لائمه المؤمنین» در این نامه بنویسم؛ خواهش می‌کنم توجه فرمائید و در ملاقات بعدی جواب لطف کنید:

1- یکسال پیش پس از انتخابات ریاست جمهوری نامه‌ای به خدمتتان نوشتیم که نسخه‌ای از آن ضمیمه این نامه است. شما در بیمارستان قلب بستری بودید و ملاحظه حال شما مانع تقدیم نامه گردید، خواهش دارم، اول نامه را ملاحظه نمائید و سپس این یکی را.

?- احساس می‌کنم که روابط و ملاقاتهای ما با جنابعالی، صورت تشریفاتی به خود می‌گیرد و محدودیتهایی در طرح و بحث مطالب –من جمله خوف از اینکه جنابعالی موضع‌گیری سیاسی و رقابت تلقی کنید- به وجود آمده و من خائفم که این حالت خسارت بار باشد.

?- تبلیغات متمرکز مخالفان –که از مقام رسمی و تریبونهای رسمی در رُل مخالف و اقلیت سخن می‌گویند- و نصایح کلی و عام جنابعالی و سکوت و ملاحظات ما که علل موضع‌گیریها را روشن نکرده‌ایم، وضعی به وجود آورده که خیلی‌ها خیال می‌کنند ما و طرف ما بر سر قدرت اختلاف داریم و دو طرف را متساویاً مقصر یا قاصر یا ... می‌دانند. ما برای حفظ آرامش نمی‌توانیم مطالب واقعی خودمان را بگوئیم و جنابعالی هم صلاح ندانسته‌اید که مردم را از ابهام و تحیر درآورید.

خود شما می‌دانید که موضع نسبتاً سخت مکتبی امروز ما، دنباله نظرات قاطع شما از اول انقلاب تا به امروز است، بعد از پیروزی معمولاً ما مسامحه‌هائی در اینگونه موارد داشتیم و جنابعالی مخالف بودید، اما نظرات شما را با تعدیلهائی اجرا می‌کردیم؛ شما اجازه ورود افراد تارک‌الصلوة یا متظاهر به فسق را در کارهای مهم نمی‌دادید، شما روزنامه آیندگان و ... تحریم می‌کردید، شما از حضور زنان بی‌حجاب در ادارات مانع بودید، شما از وجود موسیقی و زن بی‌حجاب در رادیو تلویزیون جلوگیری می‌کردید؟ همین‌ها موارد اختلاف ما با آنها است. آیا رواست که به خاطر اجرای نظرات جنابعالی ما درگیر باشیم و متهم و جنابعالی در مقابل اینها موضع بی‌طرف بگیرید؟ آیا بی‌خط بودن و آسایش طلبی را می‌پسندید؟ البته اگر مصلحت می‌دانید که مقام رهبری در همین موضع باشد و سربازان خیر و شر جریانات را تحمل کنند، ما از جان و دل حاضر به پذیرش این مصلحت هستیم، ولی لااقل به خود ما بگوئید. آیا رواست که همه گروه دوستان ما به اضافه اکثریت مدرسین و فضلاء قم و ائمه جمعه و جماعات و ... در یک طرف اختلاف و شخص آقای بنی صدر در یک طرف و جنابعالی موضع ناصح بی‌طرف داشته باشید؟ مردم چه فکر خواهند کرد؟ و بعداً تاریخ چگونه قضاوت می‌کند؟

?- ما جایز نمی‌دانیم که میدان را برای حریف خالی بگذاریم و مثل بعضی از همراهان سابق، قیافه بی‌طرف بگیریم و به اصطلاح جنت مکان و بی‌آزار و زاهد جلوه کنیم، به خاطر حفاظت از خط اسلامی انقلاب در صحنه می‌مانیم و از مشکلات، مخالفتها و تهمتها نمی‌هراسیم و به صلاحیت رهبری جنابعالی ایمان داریم، ولی تحمل ابهام در نظر رهبر برایمان مشکل است. مگر اینکه بفرمائید، همین ابهام صلاح است. احتمال اینکه این ابهام در رابطه با خطوط سیاسی و فکری جاری و خطی که در ارتش تعقیب می‌شود، آثار نامطلوبی در تاریخ انقلابمان بگذارد، وادارم کرد به عنوان وظیفه روی این مطالب، صراحت و تأکید داشته باشم و امیدوارم مثل همیشه این جسارت را ببخشید.

?- قبل از انتخابات ریاست جمهوری، به شما عرض کردیم که بینش آقای بنی‌صدر مخالف بینش اسلام فقاهتی است که ما برای اجرای آن تلاش می‌کنیم و اکنون هم بر همان نظر هستیم و شما فرمودید ریاست جمهوری مقام سیاسی است و کاری دستش نیست؛ امروز ملاحظه می‌فرمائید که چگونه در کار کابینه و ... می‌تواند کارشکنی کند و چگونه با استفاده از مقام، مجلس و دولت و نهادهای انقلابی را تضعیف می‌کنند و ما فقط می‌توانیم دفاع کنیم؛ چون تضعیف متقابل را با گفتن نواقص رئیس جمهور صلاح نمی‌دانیم و همان دفاع هم مشاجره تلقی می‌شود و بحق مورد مخالفت جنابعالی قرار می‌گیرد و آتش بس می‌دهید و خودتان هم دفاع لازم را نمی‌فرمائید که: اختلاف دو بینش است که یک طرف مصداق اسلامش غضنفرپور و سلامتیان و سعید سنجابی و طرف دیگر رجائی و گنابادی و منافی و موسوی و ... می‌باشند.

?- در خصوص جنگ و فرماندهی ارتش، مطالب و احتمالات زیادی داریم. فرماندهی به خاطر ناهماهنگی و وحشت از نیروهای خالص اسلامی، مایل است نیروهای غیر اسلامی را در ارتش حاکم کند –که منافع مشترک پیدا کرده‌اند- و نیروهای خالص دینی را یا منزوی و یا منفصل نماید. خلبان شیرودی که سمبل ایمان و شجاعت و تلاش است، در پادگان ابوذر به من می‌گفت که امروز ایمان می‌جنگد نه تخصص و می‌خواهند دست مؤمنان را کوتاه کنند، ایشان همراه و همرزم خلبان شهید کشوری و خلبان شهید آشوری است. وحشت داشت و به من گفت پیامش را به شما بگویم و ضبط هم شده؛ احتمال اینکه مدیران جنگ به علل سیاسی طالب طولانی شدن جنگ باشند، وجود دارد و این احتمال تکلیف‌آور است. احتمالاً آقای بنی‌صدر به منظور تضعیف دولت و شاید –بعضی‌ها هم باشند- برای اجرای منویات آمریکا و ... مخصوصاً کمبود مهمات و اسلحه قابل توجه است. در این مورد لازم است، جنابعالی سریعاً فکری بفرمائید و بهتر است در یک جلسه طولانی و محرمانه با دوستان مورد اعتماد ارتشی نظیر صیاد شیرازی، نامجو، سلیمی، شیرودی و ... با حضور ماها در خدمتتان بحث و تصمیم‌گیری شود.

?- ما «حزب جمهوری اسلامی» را با مشورت با شخص جنابعالی و گرفتن قول مساعدت و تأیید غیر مستقیم –من شخصاً در مدرسه علوی با شما در این باره مذاکره کردم- تأسیس کردیم و با توجه به اینکه قانون اساسی، تعداد احزاب را پذیرفته فکر می‌کنیم یک حزب اسلامی قوی برای تداوم انقلاب و حکومت اسلامی ضرورت دارد و جنابعالی هم روزهای اول در تهران و قم مکرراً تأیید فرمودید –ممکن است فعلاً فراموش کرده باشید- و اکنون اعتبار حزب از نفوذ شما تغذیه می‌شود –غیر مستقیم- ولی رنگ حمایت از روزهای اول کمتر شده. میل داریم لااقل در جلسات خصوصی نظر صریحی بفرمائید. اگر مایلید ما حزب را کنار بگذاریم، ما را قانع کنید و اگر لازم می‌دانید که حزب بماند باید جور دیگری عمل بشود و اگر همین‌گونه که عمل می‌فرمائید، مصلحت است ما را قانع کنید تا ما هم دوستان حزبی را قانع کنیم.

?- اینجانب که جنابعالی را مثل جانم دوست دارم و روی زمین کسی را صالح‌تراز شما سراغ ندارم، گاهی به ذهنم خطور می‌کند که تبلیغات و ادعاهای دیگران شما را تحت تأثیر قرار داده و قاطعیت و صراحت لازم را –که از ویژگیهای شما در هدایت انقلاب بوده- در موارد فوق‌الذکر ضعیف‌تر از گذشته نشان می‌دهید، بسیاری از مردم هم متحیریند که چرا امام قاطع و صریح در این مسائل سرنوشت‌ساز صراحت ندارد. خدای نخواسته اگر روزی شما نباشید و این تحیر بماند، چه خواهد شد؟ واقعاً و حقاً ما انتظار داریم در مقام رهبری و مرجع تقلید اگر تعدیلی در شیوه حرکت ما لازم می‌دانید صراحتاً امر بفرمائید که مطیعیم؛ ما انتظار نداریم که نصایح ذووجوهی از رسانه‌های جمعی بشنویم، احضار کنید و امر بفرمائید.

?- آخرین مطلب –که در ترتیب مطالب جایش اینجای نامه نیست- اینکه ما پس از پیروزی آقای بنی‌صدر برای اینکه ایشان خیالش از جانب ما راحت باشد، ایشان را به ریاست شورای انقلاب برگزیدیم و به جنابعالی پیشنهاد نیابت فرماندهی کل قوای ایشان را دادیم که سریعاً تصمیم بگیرند و کار کنند، اما ایشان به اینها هم قانع نشد و مرتباً کمبودها را متوجه ما می‌کرد و می‌گفت: « من می‌خواهم کار کنم ولی نمی‌گذارند»، در مرکز قدرت بود و دیگران را مقصر معرفی می‌کرد و امروز هم می‌بینید نقش اقلیت مخالف را. پس چه باید کرد؟ با سپاس و معذرت.

اکبر هاشمی

??/??/????

 

قضاوت با شما و بصیرت شما واقعا که!!!!!!!!!!!!!!!!

 


فتنه‏های اخیر و تحلیلی جالب - 1

بسم الله الرحمن الرحیم

در مطالب قبلی پیرامون آنچه که فتنه گران " بحران های اجتماعی  " می نامند سخن به میان آوردیم.

اما از آنجا که این موضوع دارای اهمیت فراوان است باز هم مجبورم در این زمینه یک پست و مطلب جدید را تخصیص بدهم باشد که مورد رضای خدا قرار بگیرد.

موج اول را انقلاب اسلامی رقم زد . موجی که هر چه از حرکتش می گذشت قدرتمندتر و سریع تر عمل می کرد . عرصه جهانی به یکباره با چالشی فزاینده رو به رو شد که تمامی منافع آنها را مورد حمله قرار می داد . بحرانی که قلب سیاه دنیای شیطانی غرب را زخم می زد و درد این زخم ها در پنجه کشیدن هایشان به صورت جهان نمایان می شد. جنگ ? ساله داخلی ? دفاع ? ساله و صدها نبرد ? رزم و پیکار که شبانه روز بین این دو قطب قدرت به وقع می پیوندد.

 

 دشمن بیکار نبوده و نیست . از میان به اصطلاح خودی ها یارگیری کرده و ضربات هولناکی را بر پیکر این انقلاب وارد می سازد. 

بحران همزاد و همراه عده ای در این مرز و بوم بوده است. محمد خاتمی در دوران ریاست جمهوری خود بارها با تکیه بر این موضوع از زیر بار انتقادات اساسی فرار کرد و در یک نقل قول معروف چنین گفته بود:

دولت من هر ? روز با یک بحران مواجه بود.

  

اینکه واژه بحران اینگونه بدون تجزیه و تحلیل مورد سوء استفاده برخی قرار گرفته و می گیرد امر خیلی مهمی نیست مهم آن است که بدانیم طیفی که اکنون به فتنه گران مشهور شده اند همواره با سوء  استفاده از این موضوع کار خود را به اشکال مختلف به پیش برده اند.

 وقتی در حاکمیت صاحب مقام و منصب بودند با این پوشش بر ضعف مدیریت خود سرپوش می گذاشتند و اگر در مقطعی با عدم همراهی مردم از صحنه حاکمیت حذف می شدند تمام سعی خود را مبذول می داشتند تا حاکمیت را با بحران مواجه سازند . وجه مشترک این دو مقطع استفاده ابزاری از بحران است .

 

 طیف مورد نظر استفاده بی محابا از واژه بحران را در هر مشکلی پیش پا افتاده ای رایج کردند و در نقطه مقابل بزرگترین چالش های به میراث گذاشته برای دولت کنونی را عادی به نمایش گذاشتند این همان تز ماکیاولیستی بود که اول بار توسط دانشوران یهود در پروتکل هایشان مورد تاکید قرار گرفت.

بحران از لحاظ واژه شناختی دارای تعاریف خاص خودش است این واژه دارای ابعاد مختلفی است که باید موشکافانه تر مورد بررسی قرار بگیرد.

در ساده ترین تعریف " اختلال حداکثری برای سازمان یا سیستم را بحران می نامند " آنجا که حیات آن سیستم یا سازمان به خطر می اندازد.

به قول استاد بزرگوار " حسن عباسی "  از مرحله " شرایط عادی " تا " بحران " چند گام وجود دارد :

?- وضعیت عادی (شرایط معمول و بدون مشکل )

?-وضعیت تنش ( اختلال حداقلی در یک سیستم )

?-وضعیت تشنج ( اختلال ماقبل حداکثری )

?- وضعیت بحران ( اختلال و مشکل حداکثری )

وقت و حوصله مطلب  اینجا اجازه نمی دهد بیشتر موضوع را بشکافیم اما آنچه که فتنه گران بر روی آن بسیار  تاکید داشتند و دارند همین بحران است.

مهمترین کاندیدای جبهه " نه احمدی نژاد "  - میر حسین موسوی - مهمترین دلیل خود برای حضور در انتخابات را  " وضعیت بحرانی کشور "  و احساس خطر کردن در این مورد عنوان می کرد.

ایشان در بحث های انتخاباتی بارها به بحث پیرامون این مورد خاص - بحران - اشاره داشتند.

  

از شکاف میان خانواده ها گفتند و از بحرانی بودن وضعیت اقتصاد ، از بحران گفتند و وضعیت بحرانی !

میرحسین موسوی : " این چه کاریست که میکنید ؟! دست می کنید توی یک خانواده یکی رو می گیرید یکی رو می گذارید ! یکی رو خودی می کنید یکی رو غیر خودی و ... " ) .

این حرف ها زمانی زده می شد که در عرصه واقعیت کسی خودی و غیر خودی نبود اما دیری نپایید که همه فهمیدند منظور مهندس چه بوده است ؟

دقت در واژگان مود استفاده ایشان و طیف فتنه گر به خوبی از یک واقعیت پرده بر می دارد .

اگر قرار باشد شما یک وضعیت را عملیاتی کنید در اولین گام احتیاج به زمینه سازی دارید . یک وضعیت بحرانی – به معنای حقیقی کلمه – زمانی پیش می آید که عموم جامعه با این موضوع درگیر شوند .

برای ایجاد یک " بحران اجتماعی "  که به عنوان " عمیق ترین سطح بحران " معرفی می شود شما احتیاج به باوراندن این موضوع دارید . در یک کشور سیاست زده مثل ایران هیچ مقطعی مناسب تر از انتخابات برای ایجاد بحران وجود ندارد.

مردم ایران مردمی مذهبی و در عین حال سیاسی هستند (سیاست و دیانت همزمان) این بزرگترین نقطه قوت کشور به حساب می آید و معمولا بزرگترین نقاط قوت مورد بزرگترین غفلت ها قرار می گیرند لذا دشمن با برنامه ریزی بسیار حساب شده و تئوریزه کردن این موضوع – در ذهن آحاد امت – کشو را با بزرگترین چالش پس از انقلاب مواجه ساخت.

تاکید ویژه میرحسین موسوی بر بحرانی نشان دادن فضای جامعه با کار علمی و قدرتمند رسانه ای دشمن کارگر افتاد و " عملیات شکاف دره " با خط کشی های پر رنگ نقاش بزرگ فتنه ، خط خطی شد. همان چیزی که خود وی مردم را از آن به شدت برحذر می داشت و دولت را برای این موضوع مورد شماتت قرار می داد.

حرکات بسیار حساب شده و پازل وار طیف فتنه گر به صورت گام به گام  اجرایی شد تا در نهایت فضا به سطحی از هیجان و التهاب - داغی-  رسید که می شد با یک تلنگر و جرقه کوچک کشور را تا مدت ها با بحرانی واقعی و نه در خیال مواجه ساخت.

به  قول استاد رحیم پور ازغدی (مضمون) : عده ای - مثل ما - در یک خیابان و در کوچه اول بر سر و کول هم میریزیم و و دعوا می کنیم در حالی که دو – سه کوچه پایین تر عده دیگری – کادرسازان فتنه – در حال انجام کار خود هستند !

همانطور که گفته شد بزرگترین ضربه از ناحیه ای وارد می شود که بزرگترین تغافل در آن وجود داشته باشد . در وضعیت کنونی یکی از بزرگترین نقاط ضعف ما که هنوز هم مورد غفلت است - علی رقم تاکید ویژه رهبری معظم - و گوشزد کردن این تنگه خطرناک دانشگاه هاست. دانشگاه هایی که با علم سکولار ، اساتید سکولارتر و در کل فضا و سیستم فرهنگی سکولار عظیم ترین کادرسازی را برای فتنه گران انجام می دهد.

 

 در یک تحقیق علمی پیرامون " بحران " به جزوه بسیار جالبی برخورد کردم . یک مقاله کامل و جامع پیرامون " مدیریت بحران " در آرشیو بخش تحقیقات و مقاله های " مجمع تشخیص مصلحت نظام " در دسترس عموم قرار گرفته بود . این مقاله راهنمایی کامل برای ایجاد بحران در یک جامعه می توانست و می تواند باشد. موضوع وقتی جالب تر شد که در بخش منابع به اسم دکتر  " محمد رضا تاجیک " برخوردم و این موضوع را بشدت جالب تر می کرد ! پیشنهاد می کنم در صورت داشتن وقت این قسمت های برگزیده را حتما مطالعه کنید .

در بخش هایی از این مقاله می خوانید :

نویسندگان مختلف تعاریف و توصیفات متفاوتی از بحران کرده اند ، یک ضربه شدید به سیستم که آن را از تعادل خارج کند  » : مانند یک دسته حوادث » یا  « یک نوع مرز ،  نقطه عطف یا گردش » یا « یک دسته حوادث و واقعی که به سرعت حادث شده و تعادل نیروها را در سیستم کلی یا سیستم های فرعی ، بیش از حد متعارف (بیش از متوسط) بر هم زده و شانس و احتمال و امکان تشدید تخاصم در سیستم را به حداکثر می رساند.

در ادامه به بحث های جالب تری بر می خوریم : 

تعریف بحران در مدل تحریک – واکنش به کیفیت رفتار و سلوک تصمیم گیرندگان یعنی درک و احساسشان از علائم محرکه و واکنش آنان در مقابل تحریک انجام شده مربوط می شود . به عبارت دیگر در این چارچوب بحران عبارت است از وضعیتی که:

 ?- هدف های عالی و حیاتی واحد تصمیم گیرنده را تهدید می کند.

 ?- زمان واکنش را برای اتخاذ تصمیم محدود می کند.

 ?- عناصر و عوامل تصمیم گیرنده را با بروز ناگهانی خود غافلگیر می کند.

بحران ها ممکن است برای یک مملکت مخاطرات عمده ای در برداشته باشند. به ویژه اگر هیات رهبری فاقد ظرفیت تخصص و صلاحیت برخورد با آنها باشد . نداشتن تجربه و تخصص باعث می شود که تصمیمات براساس قضاوت ها و برداشت های ناصحیح و بی پایه گرفته شود و در نتیجه این ندانم کاری ها شرایطی به وجود آید که منافع ملی و امنیت و حیثیت یک کشور دستخوش هرج و مرج و تاخت و تازهای بیگانه قرار گیرد.

 دقت در تک تک جملات شکی باقی نمی گذارد که این جزوه برای بحران زایی است نه حل بحران !

در ادامه مقاله چنین آمده است :

یک تغییر روانشناختی، یک حمله ناگهانی ، افزایش کوشش های دیپلماتیک، شروع جنگ ، کودتا، فروپاشی دولت ها، احتمال روز افزون بروز ناآرامی و شورش ، تظاهرات خشونت آمیز ، خیزش های اجتماعی، ترور نخبگان سیاسی ، ناکامی و بنبست اقتصادی فجایع زیست محیطی ، عدم پاسخگویی به تقاضاهای مشروع اقشار مختلف جامعه، برخوردهای قومی- نژادی، جنبش دانشجویی، فروپاشی هاله های مشروعیت و مقبولیت نظام ، چالش های غیرقاعده مند جناح های سیاسی و ... هر یک می توانند منشأ بحرانی بس توفنده و مخرب باشند.

دکتر تاجیک به عنوان فردی که از سوابق امنیتی – اطلاعاتی برخوردار است به خوبی می داند که جزوه ای اینچنین مهم می تواند در اختیار چه کسانی قرار بگیرد اما به شکلی کاملا عامدانه نقاط ضعف و به قولی " گرا " های سیستم حکومتی را یک به یک بر می شمرد و در ادامه مطلب بیشتر به این واقعیت پی می بریم چرا ایشان توسط سیستم امنیتی به عنوان مجرم مورد پی گرد و مجازات قرار گرفت !

قسمت دیگری از مقاله فوق الذکر :

در سطح تحلیل ملی ، بحران، ممکن است سطح و لایه ای خاص از نظام سیاسی - اجتماعی را مأمن و ماورای تولد و رشد خود قرار داده و بسته به هویت ، زمینه(سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و ( ... ظاهر شود. از این منظر بحران ها را می توان هم به بحران های سطح اول و بحران های سطح دوم تقسیم کرد و هم به گونه موضوعی به بحران های اجتماعی، بحران های سیاسی و ... اشاره کرد.

بحران سطح اول به بحرانی اطلاق می شود که:

 در ذهن و رفتار نخبگان تصمیم ساز رخ می نماید ...

بحران سطح اول ، معمولاً منشاتی اندرونی دارد ، از بالا به پایین عمل می کند، شدتی بالا ، دامنه و گسترده ای فراخ و تأثیر و درآمدی بس عمیق و پایا دارد . صاعقه وار حادث می شود ، توفان وار تخریب می کند ،... و گمنام و بدنام خودی و بیگانه ، دوست و دشمن را همنشین و جانشین و هم سرنوشت می سازد.

 بحران سطح دوم ، بحرانی است که:

  ریزبدنه های یک نظام را مورد هجمه قرار می دهد، از زیر می جوشد، کانون های متعدد قدرت و مقاومت را به خدمت می گیرد.....

 بحران سطح سوم ، بحرانی است که:

 در ذهنیت عمومی جامعه نشت کرده، عنان هر نوع انگاره پردازی و تصویرسازی را از مدیران بحران سلب کرده، بهمن وار بر دامنه و گستره و قدرت تخریبش افزوده می شود و موانع و خاکریز های مسیرش را یکی بعد از دیگری در ضخامت و پهنای خود محو و مستحیل می سازد. با رویکرد و اعتباری متفاوت ، بحران ناظر بر دو سطح خرد و کلان است. در سطح کلان یک بحران فراملی به تغییر وضعیتی اطلاق می شود که به وسیله افزایش شدت روابط دوسویه (تعاملی (مخرب میان دو متخاصم و یا بیشتر ایجاد شده و در آن احتمال بالای تخاصم نظامی در زمان صلح می رود. این تعامل های ستیزشی، روابط موجود میان رقیبان را بی ثبات کرده و چالشی را به ساختار موجود نظام جهانی و یک نظام فرعی تحمیل می کند. یک بحران در سطح خرد ، مبتنی بر داده های ادراکی است .

به راحتی می توان دریافت که چگونه این " گرا " ها جنبه اجرایی پیدا می کند وقتی در هر سه سطح مورد اشاره نگارنده کشور در یک سال گذشته با چالش بسیار جدی مواجه شد . در اینجا فقط بر سر فصل ها اشاره شد شما می توانید حدیث مفصلی از این نوع مشاوره ها را در صندوقچه اسرار فتنه گران بیابید که راهکار اجرایی را نیز ضمیمه تحلیل کرده اند !

قسمت دیگری از مقاله :