ننمماازز ششبب
نماز شب
نماز شب، نشان عشق و محبت انسان به آفریدگار است و این علاقه، انسان را از خواب جدا میکند و به راز و نیاز نیمه شب با محبوب وا میدارد.
اهمیت شب و حرکت الهی و سیر معنوی آن، بر هیچ عاشق دلخستهای که ندای معبود را به گوش جان شنیده است، پوشیده نیست. شب، رمز و راز عجیبی دارد، اگر چه تاریک و خاموش است، اما برای اهل دل سپیدی و نورانیت خاصی دارد، چه بسیار برکات الهی که در شب نازل شده است، خداوند رحمان قرآن را در شب نازل کرد: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» سوره قدر/1 و رسول اعظمش را شبانگاه به معراج مشرف نمود«سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى بِعَبْدِهِ لَیْلاً» سوره اسراء/1 و ضیافت و مهمانی حضرت موسی(ع) در محضر خداوند در شب به وقوع پیوست: «وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثِینَ لَیْلَةً» سوره اعراف/142.
کلمة لیل (شب) و مشتقات آن مثل: (لیلة، لیلا، لیلها، لیال، و غیره) حدود نود بار در قرآن آمده است که این همه، نشان از اهمیت و ارزشگذاری قرآن برای شب دارد.
در دل شب، بهتر از هر وفت دیگری میشود، قرآن خواند و در حضور خدا فروتنی نمود، اعمال خویش را محاسبه کرد و تصمیم قاطعانه برای جبران بدکاریها و کم کاریهای گذشته گرفت.
اهمیت ساعات سحر و صبح در حدی است که خداوند متعال به آن سوگند یاد کرده است و میکند: « وَ الصُّبْحِ إِذا أَسْفَرَ» سوگند به صبح هنگامی که آشکار میشود. سوره مدثر/34
«وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ» سوگند به صبح، هنگامی که بر میدمد و روشنیاش در افق پدیدار میگردد. سوره تکویر/18
در میان ساعات شبانه روز، زیباترین و بهترین موقع برای «کسب فیض» و برقراری ارتباط با پروردگار وقت سحر است.
علمای بزرگ و صالحان، سعادت ابدی خود را مدیون عبادتها و شب زندهداریهای سحرگاهانشان میدانند، بر همین اساس، با اخلاص و فروتنی خاصی، شب هنگام، در پیشگاه خداوند به خواندن نماز و تلاوت قرآن و استغفار میپردازند خداوند در دو آیه از قرآن، کسانی را که سحرگاهان به استغفار میپردازند، مورد تمجید قرار میدهد.
1- «الصَّابِرِینَ وَ الصَّادِقِینَ وَ الْقانِتِینَ وَ الْمُنْفِقِینَ وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ» سوره آل عمران/17
2- «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» و در سحرگاهان، آمرزش گناهانشان را از خدا میخواستند.سوره ذاریات/18
نماز شب توفیقی میخواهد که باید آن را هم از خداوند طلبید. انسان با تداوم به نماز شب و شب زندهداری و عبادتهای شبانه میتواند، به چنان مرتبهای از کمال و صفای نفس و قرب خدا برسد که جز حق نبیند، جز حق نشنود و جز حق نگوید.